شهيد مدرس نماينده جاودان ملت
سپیدارآنلاین: گروه یادداشت
دهم آذر روز مجلس، يادآور نام و ياد بزرگ پرچمدار جهاد و شهادت و نماينده جاودان ملت سيد حسن مدرس است؛ كسي كه با اقدامات و خدمات خود نامي جاودان برجاي گذاشت و براي هميشه گنجينهاي ارزشمند براي تاريخ ايران شد.
شهيد مدرّس مقام والاي علمي را به آساني كسب نكرد، بلكه با تحمل مشكلات فراوان و صبر در مقابل مصايب و ناملايمات و پرهيزگاري و همّتي والا، بر فراز قله دانش و پژوهش رسيد و از چشمه حكمت جرعههايي نوشيد. او براي كسب معاش، منّت كسي را نكشيد و با كار امكان ادامه تحصيل و تأمين مايحتاج خويش را فراهم كرد.
نامدارترين استاد
شهيد مدرّس از اَوان طلبگي كه در تنگدستي و فقر به سر ميبرد، تا اوج قدرت سياسي و حتي برخورداري از آوازه جهاني، از تفقه در معارف ديني دست بر نداشت. زماني كه از نجف بازگشت، تدريس را در رأس همه اشتغالات خود قرار داد و در مدرسه جدّه كوچك، درس خارج فقه و اصول برگزار كرد و به سبب دقت و عمق تدريس خود در اندك مدتي نامدارترين استاد حوزه علميه اصفهان شد و در رديف باسابقهترين مجتهد پرنفوذ آن منطقه يعني حاج آقا نورالله اصفهاني و امثال او قرار گرفت. ايشان فقيهي بود كه از جان خويش در راه تحصيلات علوم ديني مايه گذاشت و در تدريس آن چنان دقيق و ژرف نگر بود كه لقب "مدرّس" را به وي دادند؛ لقبي كه بيانگر عظمت و شخصيت علمي ايشان است.
شرافت علم از منظر شهيد مدرّس
شهيد مدرّس در نطقها و مكتوبات و سخنان خود از جهل و بيسوادي مردم ميناليد و براي ارتقاي فكري و تقويت بنيه علمي كشور با جديت تلاش ميكرد و در صدد بود تا با اين موضوع به صورت اساسي برخورد شود و مورد توجه جدي قرار گيرد. وي ميگفت: "... اول كلمهاي كه ميشود نسبت داد به صاحب شريعت ما، علم است؛ زيرا پس از ذكر نام خدا اولين كلمه يا دستور كه به پيامبر نازل شد، كلمه "اقرأ" يعني بخوان بوده است".
قناعت و زهد مدرّس
از بزرگترين ويژگيهاي شهيد مدرّس، ساده زيستي او بود و او از اين لحاظ از اسوههاي بزرگِ تاريخ ايران به شمار ميآيد. او از ابتدا تا انتهاي عمر پربركتش دست از ساده زيستي برنداشت و همين عامل، او را در مبارزه مستمرش با استبداد و استعمار موفق ميساخت؛ چرا كه قيد و بندهاي مادي مانع وارستگي روح انسان ميشود و آن گاه كه روح در محاصره عوامل بازدارنده رشد و تعالي قرار گيرد، وارستگي و آزادگي بيمعنا خواهد شد. خود در اين باره ميگويد: "اگر من نسبت به بسياري از اسرار آزادانه اظهار عقيده ميكنم و هر حرف را بيپروا ميزنم براي آن است كه چيزي ندارم و از كسي هم نميخواهم. اگر شما هم بار خود را سبك كنيد و توقع را كم نماييد، آزاد ميشويد... بايد جان انسان از هرگونه قيد و بندي آزاد باشد تا مراتب انسانيت و آزادگي خويش را حفظ نمايد."
بي نيازي در كمال فقر
زماني كه مدرّس در اصفهان با نهايت تنگدستي با خانواده خويش در منزل مخروبهاي كه به قيمت نازلي خريده بود زندگي ميكرد، يكي از تجّار و مالكان بزرگ شهرضا به وي اصرار ميكند كه شش حبه از آب و ملكِ مزرعه مهدي آباد در حوالي دهكده اسفه شهرضا را قبول كند تا به وي واگذار كند. مدرّس به او ميگويد: مگر شما فاميل فقير نداري، چرا اين زراعت را به نام صله ارحام به آنان نميبخشي؟ اين رفتار از روح بزرگ، مناعت طبع و بياعتنايي مدرّس به مال دنيا حكايت ميكند. اين بينيازي در كمال فقر، به شهيد مدرّس آن چنان شجاعت و قدرت و عزتي داده بود كه خواب را از چشمان استبداد و استعمار ربوده بود و آنان از وجودش بيم داشتند و چون برگ بيد به خود ميلرزيدند.
نظم شهيد مدرّس
شهيد مدرّس نمونه عالي كمال و تقوا و در نظم و برنامه ريزي سرآمد زمان خويش بود. اگر كسي به مدت يك سال برنامه روزانه ايشان را ميديد، شايد در مدت سال دقيقهاي هم تغيير نميكرد. اول صبح، ساعت هفت، درس فقه را شروع ميكرد. ساعت نه صبح، نيم ساعت به اتاق خود ميرفت و از ساعت نه و نيم تا ساعت يازده درس اصول را شروع مينمود. ساعت يازده تا دوازده به مراجعه كنندگان اختصاص داشت. اوّل ظهر مقيد بود كه نماز جماعت بخواند؛ اما سعي ميكرد خود امام جماعت نباشد و به ديگران اقتدا كند. آن گاه به منزل ميرفت و سر ساعت سه بعدازظهر به مدرسه ميآمد. صبحهاي پنجشنبه هم درس اخلاق و نهجالبلاغه ميگفت. بعد از ظهر پنجشنبه و جمعه نيز به امور شخصي و خانوادگي ميپرداخت.
اظهار حق و نفي باطل
زماني كه زبانها بسته و گلوها فشرده شده بود، شهيد مدرس از اظهار حق و نفي باطل دست بر نداشت. در روزگاري كه حق حيات از ملت مظلوم ايران سلب شده بود و ميدان تاخت و تاز قلدري هتاك در سطح كشور باز و دست مزدوران پليدش در تمامي نقاط ايران تا مِرفَق به خون علماي شيعه و مردم مظلوم مسلمان آغشته بود، آن عالم كم نظير يكّه و تنها با جسمي نحيف و روحي بزرگ و شاداب از ايمان و صفا و حقيقت و زباني چون شمشير حيدركرار، روياروي آن ستم كيشان و حق كشان ايستاد و فرياد كشيد و حق را بيان كرد و با اين كار عرصه را بر رضاخان تنگ و روزگارش را سياه كرد. آنان وقتي مشاهده كردند فرياد حق طلبي مدرّس خاموش شدني نيست، تصميم گرفتند فرياد آن وارسته مرد را با ترور خاموش سازند. ننگ و نفرين ابدي بر آن جانيان باد.
مدرسه سپهسالار، آخرين سنگر مقاومت
مدرس در انديشه و عمل، همواره سياست را از ديانت تفكيك ناپذير ميدانست. گاه كلاس درس را به مجلس بحث و مناظره سياسي مبدل ميكرد و زماني در جلسه مجلس شوراي ملي، درس فقه و اخلاق ميداد. جلسه درس او، مركز افشاگري و بيان اعمال خلاف قانون رژيم پهلوي بود و هنگام درس، بيپرده مطالبي بيان ميكرد كه خشم و غضب رضاخان را برميانگيخت.
مردي از فردا
در ميان شخصيتهاي ايران معاصر، هيچ كس را مانند شهيد مدرس سراغ نداريم كه آن همه مورد توجه و تكريم حضرت امام خميني رحمةالله قرار گرفته و الگوي مردان سياست معرفي شده باشد شهيد مدرّس عالمي فقيه و سياستمداري نامدار است كه در تاريخ ايران ميدرخشد. اين عالم بزرگوار كه در سال 1249 شمسي در روستاي سرابه اصفهان متولد شد از تبار امام حسن مجتبي(ع) ميباشد. شهيد مدرس كسي است كه مقام والاي علمي را به آساني كسب نكرد، بلكه با تحمل مشكلات فراوان و صبر در مقابل مصايب و ناملايمات و پرهيزگاري و همّتي والا، بر فراز قله دانش و پژوهش رسيد و از چشمه حكمت و از محضر علما و فقهاي زمان در اصفهان و نجف جرعههايي نوشيد. او براي كسب معاش، منّت كسي را نكشيد و با كار امكان ادامه تحصيل و تأمين مايحتاج خويش را فراهم كرد. شهيد مدرّس از اَوان طلبگي كه در تنگدستي و فقر به سر ميبرد، تا اوج قدرت سياسي و حتي برخورداري از آوازه جهاني، از جستجو در معارف ديني دست بر نداشت. زماني كه از نجف بازگشت، تدريس را در رأس همه اشتغالات خود قرار داد و در مدارس جده كوچك و بزرگ اصفهان به تدريس پرداخت، سيد شهيد به سبب دقت و عمق تدريس خود در اندك مدتي جزو نامداران حوزه علميه اصفهان شد. ايشان فقيهي بود كه از جان خويش در راه تحصيلات علوم ديني مايه گذاشت و در تدريس آن چنان دقيق و ژرف نگر بود كه لقب "مدرّس" را به وي دادند؛ لقبي كه بيانگر عظمت و شخصيت علمي ايشان است.
زمان حضور مدرس در اصفهان همزمان با جريان نهضت مشروطه بود، مبارزه مدرس با صمصام السلطنه حاكم اصفهان كه با كمك خود مدرس به قدرت رسيده بود، گام نخست در مبارزه با ستم و ستمكاران بود. بنا بر اصل دوم متمم قانون اساسي مشروطه مقرر شده بود كه در هردوره از مجلس شوراي ملي پنج نفر از علماي طراز اول بر مصوبات مجلس نظارت داشته باشند از اين رو شهيد مدرس در دوره دوم مجلس توسط علما به مجلس معرفي و از اصفهان عازم تهران شد. گرچه مدرس به عنوان نماينده مجلس به تهران آمد اما هيچگاه از علم و دانش غافل نشد و در كنار نمايندگي مجلس به تدريس در مدرسه سپهسالار نيز ادامه داد و احمدشاه قاجار نيز در سال 1304 نيابت توليت اين مدرسه را به ايشان واگذار كرد. آيتالله مدرس اين مدرسه را به بهترين نحو اداره كردند و شاگردان بيشماري را كه هر كدام محققي توانمند شدند، پرورش دادند. مخالفت شهيد مدرس با اولتيماتوم ننگين روس، اولين قدم وي در برابر زياده خواهي بيگانگان بود. اين تهديد دولت روسيه در ذيحجه سال 1329 استقلال ملت ايران را مورد تهديد و تهاجم قرار داد.در مجلس شيخ محمد خياباني و شهيد آيتالله مدرس به مخالفت جدي برخاستند. در مجلس سوم شهيد مدرس علاوه بر حضور به عنوان مجتهد عاليقدر به عنوان نماينده مردم تهران نيز انتخاب شدند كه با اين انتخاب موقعيت عالي، نصيب آن بزرگوار گرديد.با شروع جنگ جهاني اول در سال 1293 (1914 ميلادي)، كابينه مستوفيالممالك رسماً ايران را دولت بيطرف اعلام كرد، ولي بيطرفي ايران از سوي بيگانگان مورد تهديد قرار گرفت. مدرس و عدهاي از نمايندگان مجلس به قم رفتند و در آنجا ابتدا كميته دفاع ملي را تشكيل دادند و به دنبال درگيري با روسها عازم كرمانشاه شدند و در آن شهر دولت موقت مهاجرين را تشكيل دادند و به دنبال درگيري با نيروهاي روس و انگليس به عثماني رفتند و آيتالله مدرس در مدرسه ايرانيان اسلامبول به تدريس پرداخت و با پايان جنگ به ايران برگشتند. در 25 ذيقعده 1339 ?.ق در مجلس چهارم به مهاجرت اشاره كردندو فرمودند: مهاجرت كرديم به نيت خوب …. در بيابانها، در جنگلها، در درياها سفركرديم به اميدواري اينكه نتيجه او خوب شود چه كنيم خدا نخواست خدا شاهد است با يك عقيده صاف و پاكي رفتيم.
مبارزه آيتالله شهيد مدرس با ديكتاتوري رضاخان
سيد ضياء طباطبائي مدير روزنامه رعد كه متمايل به انگلستان بود، براي كودتاي سوم اسفند ماه 1299 شمسي از سوي انگليس انتخاب شد. رضاخان در انجام اين كودتا مهره اصلي انگليس بشمار ميرفت. احمد شاه قاجار تحت فشار عمال بيگانه فرمان نخست وزيري را به سيد ضياء طباطبائي داد، سيد ضياء با گرفتن اين حكم كابينهاي تشكيل داد كه به كابينه سياه معروف است. آيتالله مدرس تا پايان عمر اين كابينه كه 93 روز به طول انجاميد در قزوين بازداشت بودند. در زندان مدرس از عباي خود به عنوان زيرانداز استفاده ميكرد و ميخوابيد در آنجا به فرمانده زندان گفت به سيد ضياء بگو: حق اين بود به محض اينكه ما را گرفتي همه را بكشي حال كه اين كار را نكردي ديگر كاري از تو ساخته نيست و خودت را خسته ميكني! فرمانفرما نصرتالدوله و جمعي ديگر اعتراض كرده گفتند اين چه حرفي است، چرا كار يادش ميدهي؟ مدرس در جواب آنها گفته بود: مطمئن باشيد كه ديگر سيد ضياء نميتواند كاري بكند خيالتان آسوده باشد. در بهار سال 1300 از بين سيد ضياء و رضاخان انگليسها رضاخان قلدر و بيسواد را انتخاب كردند و سيد ضياء را بركنار كردند.
تبعيد در تنگنا
رضاخان، از مدرس به شدت وحشت داشت، در چند نوبت با توسل به ترور خواست اين سيد بزرگوار را از سر راه خود بردارد كه موفق نشد، در نهايت با دخالت در انتخابات مجلس هفتم شوراي ملي از حضور مدرس در مجلس جلوگيري و مقدمات تبعيد ايشان را فراهم كرد.رضا خان دستور تبعيد مدرس را صادر درنتيجه اين مجاهد بزرگ به شهر خواف در نزديكي مرز ايران و افغانستان با مردمي كه اكثريت سني مذهب بودند تبعيد شد. از سال 1307 تا 1316 به مدت نه سال در قلعه مخوف خواف زنداني شد. دكتر سيد عبدالباقي مدرس (فرزندش) موفق شد در سال 1312 شمسي به مدت سه روز پدر را ملاقات كند.در سال 1316شمسي مدرس را از خواف به كاشمر منتقل ميكنند و مدتي بعد سه نفر را مامور شهادت سيد ميكنند. سه دژخيم با وحشت به او مينگرند و در برابرش احساس ناتواني ميكنند، در اين موقع يكي از كثيفترين و رذيلانهترين اعمال تاريخ صورت ميگيرد، چاي سمي را به سيد ميدهند ولي او به عبادت ميپردازد و درنتيجه عمامه سيد را در حين نماز از سرش برداشته و بر گردنش انداخته و آنگاه از دو سوي آن را چنان ميكشند تا اينكه آن بزرگوار را غريبانه در غروب 10 آذر 1316 برابر با 27 رمضان در تبعيد گاه خود در كاشمر به شهادت رساندند و شبانه و مخفيانه دفن كردند به خيال اينكه براي هميشه نام و ياد مدرس را از بين برده اند، بيخبر از اين كه او جاودانه تاريخ خواهد شد.
شهادت؛ سرآغاز طلوعي ديگر
شهادت مدرس(ره)، پايان زندگي افتخارآفرين او نيست؛ بلكه سرآغاز طلوع چهره تابناك اوست تا در راهي گام نهد كه تا بينهايت ادامه دارد؛ راهي كه بايد همه انسانها را به مقام خليفةاللهي برساند. اين شهيد بزرگوار در بستر تاريخ، رهگذر راهي است كه همه انسانهاي آزاده در پهنه گيتي بايد در آن گام نهند و به دنياي نور و آزادگي برسند. مدرس، فرزند همه انسانها و ملتهاي دربند است كه چون خورشيدي فروزان، در شبهاي سياه و ظلمت زده زندگي آنان ميتابد و به ايشان حيات و اميد ميبخشد. اين شهيد بزرگوار به عنوان يكي از چهره ماندگار تاريخ ايران با خدمات ارزنده خود در حساسترين شرايط تاريخ ايران چنين حقي را دارد كه پس از شهادتش نام و مزارش به عنوان مظهري از تقوا و استقامت در اذهان زنده بماند. با شهادت آيتالله مدرس در دهم آذر 1316 و آگاهي مردم از اين جريان، در ابتدا مردم كاشمر بصورت مخفيانه به زيارت قبر اين شهيد ميرفتند و در تاريكي شب ظاهر قبر را ميساختند ولي روزها مأموران شهرباني آنرا خراب ميكردند در اين زمان مدرس به "آقاي شهيد" معروف شد. پس از وقايع شهريور 1320 و تبعيد رضاخان، مردم بر تربت پاك آيتالله مدرس(ره) جمع شدند و به كمك هم قبر را تا ارتفاع يك متر از زمين بالا آوردند و روي آن سنگ كوچكي نصب كردند كه بر آن نوشته شده بود "قبر آقاي شهيد". در سال 1332 به همت مردم كاشمر و فرزند شهيد مدرس(سيد اسماعيل) اتاقي بر مزار شهيد مدرس ساخته شد كه تا پيروزي انقلاب باقي بود. با پيروزي انقلاب اسلامي زنده نگه داشتن نام و ياد شهيد مدرس مورد توجه معمار كبير انقلاب حضرت امام خميني(ره) قرار گرفت و طي حكمي از توليت آستان قدس رضوي خواستند مزار شهيد مدرس به شكل آبرومندي ساخته شود و اين بناي با شكوه در سال 1368 مورد بهرهبرداري قرار گرفت و در سال 1373 طي حكم مقام معظم رهبري توليت آستانه حضرت حسين بن موسيالكاظم(ع) و زيارتگاه شهيد آيتالله مدرس(ره) به آستان قدس رضوي واگذار گرديد. بركات اين حكم و تسري الگوي مديريت موفق اسلامي بسيار زود نمايان شد و كار توسعه اين دو آستانه در راستاي ترويج فرهنگ اسلامي، تقويت باورهاي ديني و تلألو عشق به ولايت و امامت گرديد و سازماندهي موقوفات اين دو شهرستان و 19 مجتمع فرهنگي رفاهي و نمازخانه ميان راهي حضرت رضا(ع) كه در مسير زائران حضرت ثامنالحجج(ع) واقع شده است، بيش از پيش مورد توجه قرار گرفت. اكنون با گذشت نزديك به دو دهه از عمر با بركت اين مؤسسه، گامهاي عميق و موثر فرهنگي برداشته شده به گونهاي كه به عنوان يك قطب بزرگ ديني و فرهنگي در منطقه محسوب ميشود. شهيد مدرس از ابتدا تا انتهاي عمر پربركتش دست از سادهزيستي برنداشت و همين عامل، او را در مبارزه مستمرش با استبداد و استعمار موفق ميساخت مدرس در انديشه و عمل، همواره ساست را از ديانت تفكيكناپذير ميدانست. گاه كلاس درس را به مجلس بحث و مناطره سياسي مبدل ميكرد و زماني در جلسه مجلس شوراي ملي، درس فقه و اخلاق ميداد در ميان شخصيتهاي ايران معاصر، هيچ كس را مانند شهيد مدرس سراغ نداريم كه آن همه مورد توجه و تكريم حضرت امام خميني رحمةالله عليه قرار گرفته و الگوي مردان سياست معرفي شده باشد.