جنگی که هنوز تمام نشده روایت مقاومت در جنگ روایتها
سپیدارآنلاین: گروه یادداشت
در نگاه اول، جنگها با آتش و گلوله آغاز میشوند و با امضای یک توافقنامه یا اعلام آتشبس پایان مییابند.
محمد باصری بخشایش اما حقیقت این است که برخی جنگها حتی پس از خاموش شدن صدای توپ و تفنگ، همچنان ادامه دارند؛ نه در میدانهای نبرد نظامی، بلکه در میدانهای ذهن، حافظه، تاریخ و رسانه. این جنگ، جنگ روایتهاست؛ نبردی بیصدا اما سرنوشتساز، که در آن، روایتها به جای گلولهها، سرنوشت ملتها را رقم میزنند.در چنین نبردی، پیروزی دیگر به معنای فتح یک خاک یا تسخیر یک پادگان نیست. پیروزی یعنی تثبیت یک روایت، ماندگاری یک حقیقت، و جلوگیری از تحریف آنچه که واقعاً رخ داده است. در این میدان، رسانهها، فیلمها، کتابها و حتی شبکههای اجتماعی نقش فرماندهان و سربازان را دارند. آنکه بتواند روایت خود را در ذهنها بنشاند، عملاً پیروز جنگی است که در میدان، شاید ظاهراً بازنده بوده باشد.
نمونههای تاریخی این پدیده بسیارند. جنگ ویتنام، با تمام کشتهها و هزینههایش، نه در دل جنگلها بلکه در اتاقهای خبر و قاب دوربینها پایان یافت. آمریکاییها اگرچه از نظر نظامی میدان را ترک کردند، اما دهها فیلم، کتاب و گزارش، روایتی جدید از آن جنگ ساختند؛ روایتی که در آن سربازانشان قهرمان بودند و واقعیتهای تلخ جنگ، یا حذف شدند یا بازنویسی شدند.
در مورد ما، ایران، دفاع مقدس نمونهای از این جنگهای چندلایه است. اگرچه هشت سال دفاع با سلاح و خون به پایان رسید، اما جنگ روایتها از همان لحظه آغاز شد. دشمنان ایران تلاش کردند تا آن مقاومت را صرفاً یک درگیری نظامی معرفی کنند؛ بیهدف، بیدستاورد، و بیقهرمان. در مقابل، راویان ایرانی، نویسندگان، مستندسازان، روزنامهنگاران و خانوادههای شهدا کوشیدند تا آنچه را واقعاً رخ داد، بازگو کنند: ملتی که از خاک و ایمان خود دفاع کرد، بیامکانات اما با ارادهای شکستناپذیر.امروز، این جنگ روایتها با ابزارهای جدیدی در جریان است. فضای مجازی، پلتفرمهای بینالمللی، رسانههای چندزبانه و حتی بازیهای ویدئویی، عرصههایی شدهاند برای بازنویسی تاریخ. اگر ما روایت خود را نگوییم، دیگران روایت خود را خواهند نوشت؛ و اگر روایت دشمن غالب شود، ذهن نسل آینده، نه بر اساس حقیقت، بلکه بر اساس تصویرسازیهای جعلی شکل خواهد گرفت.در این میان، وظیفه اهل رسانه، فرهنگ و هنر از هر زمان دیگری سنگینتر است. ما باید داستانگویان مقاومت باشیم، نه فقط با شعار و احساس، بلکه با زبان حرفهای، جذاب و مبتنی بر مستندات. روایتهایی که نه فقط برای ما، بلکه برای جهان نیز قابل فهم و پذیرش باشد. باید بتوانیم جهانیان را مخاطب روایت خود کنیم؛ با زبان تصویر، با زبان ادبیات، و با قدرت تکنولوژی.جنگ روایتها، جنگی فرسایشی است. پیروزی در آن نیازمند تداوم، صبوری و خلاقیت است. روایت مقاومت را نمیتوان تنها با مستندهایی محدود یا مراسمهای رسمی حفظ کرد. این روایت باید در زندگی روزمره ما جریان داشته باشد؛ در ادبیات کودک، در طراحی شهری، در سینما، در فضای مجازی، و حتی در تبلیغات و آموزش.در این میان، نسل جوان نه تنها مخاطب روایت ما، بلکه بخشی از این روایت است. باید به آنان میدان داد، ابزار داد، سوژه داد و اعتماد کرد. جوان امروز اگر در جبهه نظامی نیست، در خط مقدم رسانه قرار دارد. جنگ روایتها را نمیتوان بدون نسل جدید برد، همانطور که دفاع مقدس را نمیشد بدون جوانان دهه شصت پیروز شد.
در نهایت، باید بدانیم که فراموشی، بزرگترین خطر برای روایت مقاومت است. هر داستان ناگفته، فرصتی است برای تحریف. هر شهید بینام، بخشی از هویت ملی است که به فراموشی سپرده میشود. وظیفه ماست که با زبان روز، با ابزارهای نو، و با تعهدی عمیق، این روایت را زنده نگه داریم.زیرا جنگی که آغاز شد، تنها جنگی برای خاک نبود؛ جنگی بود برای استقلال، برای هویت، و برای حقیقت. و حالا که صدای توپها خاموش شده، ما در خط مقدم نبردی هستیم که در آن قلمها، دوربینها و کلمات، سلاح ما هستند.
جنگ هنوز تمام نشده است.