پارسینه : یعنی کشوری که از صبح تا شب تویش بمب می گذارند، مردمش از ما شادترند؟ امروز صبح هم در خدمت همسایه مان بودم. آمده بود دم در! در را که باز کردم دیدم برافروخته است. بی درنگ گفت: تو باید بنویسی مهندس، تو وظیفه ای داری و اینک وظیفه خطیر خبرنگاری را باید به انجام برسانی. این یک بزنگاه تاریخی است. راستش اول کمی ترسیدم، پرسیدم: چیزی شده؟ بلند گفت: دیگر می خواهی چه بشود؟ آن قدر بلند گفت که آرودمش تو. روی مبل نشست و گفت: نمی شود که هر حرفی بزنند و ما هم هیچ چیز نگوییم. گفتم: چه کسانی؟ گفت: خبر نداری؟ گفتم: نه! ...

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود