1 شهریور 1395
شماره خبر: 168804

بمناسبت روز پزشک؛ روز سفیدپوشان بردبار

سپیدار‌آنلاین: گروه گزارش

بمناسبت روز پزشک؛ روز سفیدپوشان بردبار


اول شهريورماه ، به پاس بزرگداشت ابوعلی سينا ستاره پرفروغ عرصه طب در ايران و به پاس خدمات وی به علوم پزشکی و تجلیل از پزشکان روز پزشک نام گذاری شده‌ است .
اول شهریورماه هر سال، به مناسبت بزرگداشت ابن سینا، حکیم و پزشک سرآمد روزگاران، روز پزشک نامگذاری شده است؛ همو که به اعتراف همه عالمان شرقی و غربی، در ردیف بزرگ ترین دانشمندان تمام دوره های تاریخی این کره خاکی قرار دارد. درباره اش گفته اند که: «هیچ یک از علوم زمان برای وی بیگانه نبود» و خود می گوید که در هیجده سالگی، تمام دانش های زمانه را فرا گرفته و بر آن ها چیره شده بود. ابوعلی سینا، نه تنها یکی از بزرگ ترین فیلسوفان جهان، بلکه یکی از برجسته ترین چهره های تاریخ پزشکی در همه دوران هاست. مهم ترین اثر وی در پزشکی، کتاب قانون (القانون فی الطب) است که آن را پیش از سال 406 هجری قمری، یعنی در حدود 35 سالگی تألیف کرده است. این کتاب طی چندین سده، چه در سرزمین های اسلامی و چه در اروپای سده های میانه، همه کتاب های دیگر را در سایه خود نهاده بود. بدون شک ابن سینا که درخانواده ای شیعی مذهب در بلخ به دنیا آمد، خود نیز مسلمان و قایل به مذهب تشیع بوده است و در دوره ای درخشان از تمدن ایران زمین می زیست که دانشمندان چندی با او هم دوره بودند. ابن سینا از احوالات آن ها با خبر بود و بسیاری از ایشان و از آن شمار ابوریحان بیرونی و ابوسعید ابوالخیر ملاقات، مناظره و نامه نگاری داشت. ابوعلی سینا، زندگی یکنواختی نداشت. در مدت عمر او، وقایع و حوادث گوناگون و متعددی بر او گذشت که از وزارت و مشاور حکومت گرفته، تا دربه دری و آواره گی و تبعید خود خواسته و حتی زندان را دربرمی گرفت. ولی با وجود این، پورسینا خم به ابرو نیاورد و با جهد و تلاش، آثار گران سنگی به زبان های عربی و فارسی نوشت که گاه تا 450 عدد کتاب و رساله به او نسبت می دهند. hبوعلی در دو هفته آخر عمر پر بار خویش، به اطعام فقیران پرداخت و بردگان را آزاد ساخت و تمام قرآن را هر سه روز یک بار تلاوت کرد تا سرانجام در 58 سالگی، در روز جمعه اول رمضان سال 428 هجری قمری، مطابق 28 خرداد ماه 416 هجری شمسی در همدان بدرود حیات گفت و بدین سان، شمع زندگی یکی از درخشان ترین چهره های علم و حکمت جهان خاموش شد. iر اندازه موضوع علمی پراهمیت و هدف آن مقدس تر باشد، آن علم هم از ارزش و اهمیت بیش تری برخوردار خواهد بود. موضوع دانش پزشکی بدن انسان، و هدف آن تأمین سلامت و تندرستی آدمی است، و اهمیت این موضوع و هدف از دیدگاه اسلام بر کسی پوشیده نیست؛ زیرا اسلام تا آنجا به سلامت انسان اهمیت می دهد که اگر تکلیف واجبی به تندرستی آدمی لطمه بزند، نه تنها انجام آن از نظر شرع لازم نیست، که در چنین شرایطی انجام آن حرام خواهد بود. در اسلام، علم پزشکی همتای علم دین، ارزشمند به شمار آمده است؛ چنان که امام علی علیه السلام فرمود: «دانش بر دو نوع است: دانش دینی و دانش بدن و سلامت آن». که اولی در تعدیل و سلامت روح آدمی می کوشد و دومی برای تندرستی و صحّت جسمی انسان تلاش می کند. پزشکی حرفه ای است که در هیچ دوره ای، مردمان از آن بی نیاز نبوده و نیستند. تا دنیا، دنیاست، بیماری در آن فراوان یافت می شود و بیماران هم چاره ای جز مراجعه به پزشک و درمان ندارند. حضرت امام صادق علیه السلام در حدیثی گهربار، مردمان را از سه گروه بی نیاز نمی داند، ایشان می فرماید: «اهل هیچ سرزمینی از وجود سه طایفه و گروه که در کار دنیا و آخرتشان به آنان پناه برده می شود، بی نیاز نیستند و اگر آن ها را نداشته باشند، بی بهره و سرگردان می شون: فقیه دانشمند پرهیزکار، زمامدار نیکوکارو مورد اطاعت، و پزشک ماهر و مورد اعتماد». نکته جالب در این فرمایش گران قدر این است که فقیه امور آخرتی مردمان را عهده دار است، زمامدار هم امور دنیایی آن ها را سر و سامان می بخشد و پزشک با تامین سلامت جسمی مردمان، آن ها را برای امور دنیوی و اخروی آماده و سرحال نگه می دارد. پزشکی و اخلاق، پیوندی مقدّس و ناگسستنی دارد. پزشکی به سلامت انسان می اندیشد و اخلاق، سعادت انسان را هدف خویش می داند. پزشکی پاسدار جسم است و اخلاق، نگهبان روح. یکی فضای زندگی فیزیکی را تلطیف می کند و دیگری فضای روابط اجتماعی و زندگی فرهنگی را یاری می رساند. نگاه تک بُعدی به زندگی انسان، گاه تن را به فراموشی سپرده و نعمت بزرگ سلامت را از بشر گرفته، و گاه انسانیت انسان را دستخوش نسیان نموده و روح ملکوتی وی را نادیده انگاشته است. چه نیکوست که پزشک، افزون بر سلاح مادّی و دارو، مسیحادم و عیسی نفس باشد و با کلام و خلق نیک، تاعمق جان بیمار نفوذ کند و بیماری را شفابخش باشد. در طول تاریخ، پزشکی شغلی مقدس بوده و بسیاری از طبیبان روزگاران کهن، از عالمان دینی و اولیای الاهی بوده اند و با همگامی پزشکی و اخلاق، با شفادهی بیماری جسمی بیماران، آن را وسیله جذب و هدایت مردم به سوی ارزش های معنوی قرار داده اند.
یاد خدا در پزشکی نقش برجسته ای برعهده دارد. آنگاه که بیمار در مراحل شدید و بحرانی قرار گرفته و پزشک مضطرب و نگران است، تنها امید بخش دل او، اطمینان به قدرتی بی پایان و هستی بخش می باشدکه بر سراسر وجود بیمار حکومت می کند و درمان واقعی به دست توانای اوست؛ چنان که حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید: «در هنگام بیماری، او شفابخش من است». پزشک با ایمان هیچ گاه به بن بست ناامیدی نمی رسد و همواره به خدای توانا متکی است و اگر خود را برای درمان ناتوان ببیند، بیمار را به طبیب واقعی همگان، خدای متعال راهنمایی می کند. راز داری، از وظایف اخلاقی و دینی هر مسلمانی است. در حدیثی آمده است: «راز برادر مسلمان خود را به دیگران بازگو کردن، خیانت است». این فریضه اخلاقی در مورد پزشک، بنا به اقتضای شغلی، از اهمیت بیش تری برخوردار است؛ زیرا با ایجاد اعتماد، بیمار با خیال آسوده، بیماری خویش را بیان می کند و درمان را آسوده می سازد. حضرت علی علیه السلام در این مورد می فرماید: «کسی که زوایای پنهان بیماری اش را کتمان کند، پزشکش از معالجه وی عاجز می ماند». در این خصوص، در سوگندنامه پزشکی بقراط حکیم آمده است: «آنچه در حین انجام دادن حرفه خود، و حتی خارج از آن، درباره زندگی مردم خواهم دید یا خواهم شنید، که نباید فاش شود، به هیچ کس نخواهم گفت؛ زیرا این قبیل مطالب را باید به گنجینه اسرار سپرد». چهره باز پزشک و خوش خلقی اش، نیمی از درمان است و زبان خوش او، دوای بیمار. پزشک بداخلاق، تحمّل شنیدن درد دل و سخنان بیمار را ندارد و به او فرصت سخن گفتن نمی دهد و این، باعث درمان ناموفق می شود، ولی نیک خلقی، هم باعث آرامش و راحتی پزشک است و هم بیمار او. امام علی علیه السلام در روایتی گهربار، از پزشک به عنوان رفیق نام برده و می فرماید: «به مانند پزشکی رفیق باش که دوا را آن جا و آن گونه ای قرار می دهد که مفید باشد». پس بر پزشک است که با نیک خلقی، در دل بیمار جا باز کند و خود را رفیق و همدم او بداند، تابیمار هم او را یار و دوست خود بداند و ازاو کمک بطلبد. یکی از صفات ضروری و والا برای پزشکان، بردباری است. در حدیثی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم: «سه چیز است که در هر که باشد، سزاوار اجر و ثواب است و ایمان آدمی را کامل می گرداند: اخلاقی که با آن با مردم زندگی کند، تقوایی که از حرام الاهی بازش دراد، و بردباری که او را از نادانی نادانان برکنار سازد». پزشک به اقتضای شغلش، همواره با اشخاص و افرادی روبه روست که در اثر بیماری و گرفتاری، صبر و طاقت از کف داده اند و ممکن است کم ترین برخورد تند و نامناسب، آنان را بشوراند.از این رو، کم تر حرفه ای است که به اندازه پزشکی، نیازمند بردباری و خویشتن داری باشد. پس بر پزشکان است که هم کلام با نبیّ مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله دعا کنند: «خدایا! مرا با علم و دانش بی نیاز گردان، و با حلم و بردباری زینت ده». پزشکی که به پروردگار متعال ایمان داردو از کیفرالاهی بیمناک است، احساس مسؤولیت فراوان کرده و در درمان بیماران، حداکثر تلاش و دقت نظر خود را نشان می دهد. او می داند که روزی باید پاسخگوی اعمالش باشد و در دادگاه خداوندگاری، همه کارهایش در مقابل دیدگانش قرار می گیرد. از سوی دیگر، امید، سرمایه پزشک و بیمار در درمان است. اگر پزشک امیدوار نباشد، به معالجه دلگرم نمی شود و بیمار ناامید هم، خود را باخته و پیش از مرگ، به سراغ آن می رود. امید در پزشک موجب تحرّک و تلاش اوست و باعث نشاط و دلگرمی او می شود؛ از این روست که پزشک، حتی در بحرانی ترین لحظات هم نباید امید خود را از دست بدهد و خویشتن را تنها و عاجز از درمان احساس کند.


ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود