دلتنگی بیپایان برای نقاشی جوانی که جاودانه شد؛ مرثیهای برای شهید علی ابوالحسنی
سپیدارآنلاین: گروه اجتماعی
شهید علی ابوالحسنی، جوان نقاشی از شهر کرج، در میان هزاران نفری که در دفاع مقدس ایران به شهادت رسیدند، چهرهای کاملاً یکتا و خاص است.
پس از گذشت دههها از شهادت او، هر بار که نامش را میشنویم یا تصویرش منتشر میشود، قلبهایمان به یاد او میتپد. اما این داستان سادهای نیست؛ داستان دلتنگی، آرزوهای نیمهتمام، و پیکری که هنوز به آغوش خانواده بازنگشته است.
پسری جوان با دستهای پر از هنر و قلبی پر از ایمان
علی ابوالحسنی در 10 تیرماه 1348 در کرج چشم به دنیا گشود. دوران کودکی و نوجوانی او با عشق به هنر، بهویژه نقاشی، همراه بود. او تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند و نقاشی را بهعنوان یک استعداد و علاقه خاص دنبال کرد. با دستهایی پر از خلاقیت و ذهنی روشن، علی در میان همسنوسالان خود نمونهای از آرامش، شادی و انگیزه به شمار میرفت.
اما جنگ تحمیلی همه چیز را تغییر داد. نقاشیهای او در دفترهایش جا ماندند و علی، با عزمی راسخ و قلبی پر از ایمان، به سربازی پیوست تا به ارتش خدمت کند و از وطن خود دفاع نماید.
لحظههای آخر؛ مسیری بیبازگشت
علی ابوالحسنی به مناطق عملیاتی زبیدات عراق اعزام شد، جایی که در آن گرمای وحشتناک روز و سکوت شبانه، صحنههای سخت و دشواری برای مدافعان بود. روز 21 تیرماه 1367، زندگی این جوان نقاش پایان یافت؛ اما نه با رنگ و قلمو، بلکه با فداکاری و ایثار در خط مقدم جنگ.پیکر علی هرگز به خانه بازنگشت. او جاویدالاثر شد؛ نامی که هرچند باری سنگین از غم و اندوه بر دوش خانواده و دوستانش گذاشت، اما معنایی از ایثار، بزرگی و جاودانگی را نیز به همراه داشت.
مادر و پدری که در انتظار باقی ماندند
یکی از صحنههای دلخراش جنگ تحمیلی، صبر و استقامت خانوادههای جاویدالاثرها است. برای مادر و پدر علی، هر روز پر از دلتنگی و سوال بوده است: آیا باید دل به یافتن خبری از پیکر عزیزشان ببندند یا آن را همچنان در دلشان به عنوان خاطرهای جاودان نگه دارند؟مادر علی، مدینه، همیشه به یاد چهرهای است که هنگام رفتن به جبهه دیده بود؛ صورتی پر از امید و شاید هم کمی ترس. او هنوز از روزهایی صحبت میکند که علی با نقاشیهای سادهاش پیامی از صلح و آرامش را به جهان میرساند.پدر علی، حسن، هرگز از روایت رشادتهای فرزندش خسته نمیشود. او با افتخار از سربازی میگوید که نقاشی را به سلاحی برای دفاع از وطن تبدیل کرد، درست مانند همان داستانهای قدیمی درباره قهرمانان ملی که برای حقیقت قیام کردند.
علی؛ نمادی از هنر و ایثار
آنچه علی ابوالحسنی را از دیگر جاویدالاثرها متمایز میکند، ترکیب خاص زندگی اوست: هنرمندی که خلاقیتش را در خدمت ایثار گذاشت. نقاشیهای او، هرچند اکنون ناتمام و شاید گمشده در میان خاطرات زمان، امروز بهعنوان نشانههایی از دلبستگی او به زیبایی و هنر شناخته میشوند.اما هنر این جوان به دفتر و بوم نقاشی محدود نشد. او با جان خود، قصهای از هنر ایثار را بر زمین و زمان نوشت.
جاودانگی در یادها
شهید علی ابوالحسنی در دوران کودکی و نوجوانی شاید آرزو داشت که روزی نمایشگاهی از آثارش را برگزار کند. شاید فکر میکرد در دهههای آینده، نامش بهعنوان یک هنرمند جوان شناخته شود. اما امروز، علی بهعنوان یک شهید جاویدالاثر در تاریخ ماندگار شده است؛ عنوانی که اگرچه به ظاهر غمانگیز، اما بزرگتر از هر نام و نشانی است.علی برای ملتش از آرزوهای شخصیاش گذشت. داستان او نهتنها مرثیهای برای یک جوان نقاش، بلکه الهامبخشی برای هزاران نفر دیگر است که به زندگی خود معنا و هدف بیشتری میدهند.
نتیجهگیری؛ درسهایی از جاودانگی علی
داستان شهید علی ابوالحسنی ما را به یاد ارزشهایی میاندازد که امروزه نباید در هیاهوی زندگی فراموش شوند: مسئولیتپذیری، ایمان، عشق به هنر و فرهنگ، و فداکاری برای جامعه.
او با رفتن خود پیام دیگری به ما گذاشت: زندگی، هرچند کوتاه، میتواند بسیار بامعنا باشد اگر بتوانیم آن را به دیگران تقدیم کنیم.یاد و خاطره علی ابوالحسنی، بهعنوان یک هنرمند، سرباز و شهید، همواره در دلها باقی خواهد ماند.