صفحه اصلي > یادداشت > از قاسم کسی خبر دارد؟
از قاسم کسی خبر دارد؟18 خرداد 1397. نويسنده: monshi |
اگر کسی خبری از قاسم دارد، بگوید، چند کوچه و خیابان دلشان شورِ قاسم را می زند. چند کوچه و خیابان منتظرند قاسم میرلو دوباره بیاید و با جارویِ جادوییش تن خسته شان را نوازش کند. حتم دارم صبح به صبح ناشتا نخورده با کسبه ها سلام و علیکِ گرمی می کرده، برای آن طرفی ها دستی تکان می داده، با دوستان نزدیکش گپی می زده و وقتی که سبک بال تر می شده، قلنجِ انگشتانش را می شکسته و با یک "یا علی" یا "الهی به امیدِ تو" تویِ تاریکی هوا کارش را شروع می کرده، حتم دارم. حواسم نیست، ساعت پنجِ صبح کدام مغازه ای باز است که بشود سلام و علیکی کرد، کدام دوستی بیرون است که بشود گپی زد و کدام آدمی چند متر آنطرف تر راه می رود که برای او بشود دستی تکان داد؟ ساعتِ پنج صبح تنها او هست و قلنج دستان و یک الهی به امیدِ تو، همین! ساعتِ پنج صبح روحِ آدم ها هم خواب است، خوابِ خوش. تنها قاسم و قاسم ها بیدارند، قاسم هایی که برای همسر، برای فرزند یا برای پدر و مادری سالخورده تلاش می کنند. کدام مان می توانیم پنج سال، ده سال، پانزده سال، حتی بیست سال یا سی سال از عمرمان را ساعتِ پنج صبح بیدار کنیم؟ کدام مان می توانیم همه یِ عمرمان را با یک جارو سر کنیم، با یک چرخ دستی، کدام مان؟ کدام مدیر یک روز را پا به پایِ قاسم ها جارو کرده، چرخ دستی لَکنته اش را هُل داده و زباله های ریز و درشت و "فرهنگِ" ریخته شده رویِ زمین را دولا دولا جمع کرده و برداشته. فکر می کنم مثل قاسم بودن سخت است، با غیرت بودن گاهی "درد" می آورد. حالا چند روزی می شود که قاسم رفته و بازنگشته. چند روزی می شود که پنجِ صبح ها هیچ سلام و علیکی به هوا بر نخواسته. به گمانم مغازه ها، کوچه ها، جدول ها و پل ها باید سراغش را بگیرند. به گمانم تاریکی هوا باید دنبالش بگردد، این نبودن ها عادی نیست. اگر کسی خبری از قاسم دارد، بگوید، چند کوچه و خیابان دلشان شورِ قاسم را می زند. چند کوچه و خیابان منتظرند قاسم دوباره بیاید و با جارویِ جادوییش تن خسته شان را نوازش کند. بازگشت |