Logo

صفحه اصلي > یادداشت > زندگی نامه شهید عباس علی محمودی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی

زندگی نامه شهید عباس علی محمودی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی


7 آذر 1394. نويسنده: monshi
 زندگی نامه شهید عباس علی محمودی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی


مدت زمانی از جرقه انقلاب پانزده خرداد سال 41 به رهبری امام خمینی علیه نظام ستم شاهی می گذشت كه خانواده محمودی شاهد به دنیا امدن فرزندی برومند بودند كه نام او را عباس نهادند.
زندگی نامه این شهید گرانقدر به شرح ذیل است: مدت زمانی از جرقه انقلاب پانزده خرداد سال 41 به رهبری امام خمینی علیه نظام ستم شاهی می گذشت كه خانواده محمودی شاهد به دنیا امدن فرزندی برومند بودند كه نام او را عباس نهادند. وی كه در محروم ترین و مقاوم ترین محله كرج (چهارصد دستگاه ) چشم به گیتی گشود. از همان دوران طفولیت طعم تلخ فقر و تنگ دستی و تضاد طبقاتی كه توسط حكومت سرمایه داری وابسته كه چون جغد شومی در سر تا سر سرزمین گهربار ایران سایه افكنده بود و به جان و دل چشیده بود. حس كنجكاوی و جستجوگری او را وا می داشت كه همیشه از ان وضع ناهنجار كه برگردن مستضعفان فشار می اورد سوال كند . دوران دبستان و راهنمایی را در چهارصد دستگاه در حالی به پایان رساند كه برای تامین مخارج تحصیل و امرار معاش مجبور بود نیمی از روز را به كارمشغول شود. او وجودش مالامال از عشق به الله و در جهت خدمت به محرومین بود و روح بزرگش همیشه در كشاكش با كالبد كوچكش بود كه برای پرواز به سوی اغاز حیات جاودانه پر می كشد.
او طبعی بلند داشت و نگاهش دنیایی از این كه گفتارمان با كردارمان و اعمالمان وفق نمی دهد و از مصائب و حقایق زجر اوری كه توسط مثلث شوم زر و زور و تزویر شیرازه زندگی این طبقه از جامعه را از هم می پاشیدرنج می برد و منتظر فرصتی بود تا برای تمامی درد هایش درمانی بیابد. این جا بود كه ان جمله امام عزیز در پانزدهم خرداد41 خطاب به عوامل رژیم خورشید كه طرفداران من ,یا درگهواره اند یا در شكم مادرشان اشكار شدند و فرزندان خلیل الله و وارثان حسین ( ع ) و لبیك گویان روح الله از جای برخاستند و در یك عمل به هم پیوسته حركت سیل اسا و بنیاد كن را علیه جباران تاریخ اغاز كردند و در این راه از بذل جان هم دریغ ننمودند و هزاران شهید و جانباز تقدیم مكتب گران قدر اسلام و قران كردند. شهید عباس محمودی نیز یكی از یاران امام بزرگوار بود كه با حضور فعال خود سهم به سزایی در پیروزی و تسخیر مراكز مقاومت طاغوت داشت و پس از 22 بهمن 57 خیل عظیم حزب الله در پاسداری و تداوم و گسترش انقلاب اسلامی خدمت صادقانه خود را پس ازتشكیل ارتش 20 میلیونی جهت مقابله با توطئه های استكبار جهانی شروع نمود. از ان جا كه ارزش های اصیل اسلامی در برخورد با فرهنگ مبتذل غربی حركتی سریع و نابود كننده داشت و مخالفین و معاندین در تمامی ترفند های خود كه تا حمله نظامی مستقیم و نا امید شدند و پوزه كثیفشان در برابر جهانیان به خاك مذلت كشیده شد تصمیم گرفتند با توافق با تمامی نیروهای كفر و نفاق داخلی و خارجی هجومی سخت علیه تنها منادی ازادی و اسلام واقعی كه خونی تازه در شریان های مرده مظلومان تاریخ دمیده بود رسما اغاز كردند و در این جا بود كه برای یاران واقعی اسلام هیچ جای تامل نبود. او كه از دل خستگان انقلاب اسلامی و در مكتب سرخ حسینی پرورش یافته بود و درس شهادت طلبی را از مولایش حسین ( ع ) اموخته بود لحظه ای تحمل تجاوز را در میهن عزیز اسلامی كه برای نابودی انقلاب نو پایمان هجوم اورده بودند نداشت و همانند هزاران پیكار جوی زاهد و شیردل به ندای حسین زمان پاسخ داد و عاشقانه به سوی جبهه های نور علیه ظلمت شتافت و پس از هفت ماه نبرد بی امان با خصم در جبهه رقابیه در عملیات ظفرمندانه فتح المبین برای دیدار با معبود خویش وضوی خون گرفت و به نماز عشق ایستاد و در سحرگاه سپیده دم 29 اسفند سال 60 در صحرای گرم و خشك جنوب در خون خود فرو رفت و به دیار عبودیت شتافت.
خاطراتی ازشهید
من فریده رضایی همسر شهید عباس محمودی هستم ایشان در سال 1359 در رود كرخه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسیدند و در روز عاشورا بود كه در ساعت 10صبح روز عاشورا به شهادت می رسد ما یك سال و نیم با هم زندگی كردیم و توی این یك سال و نیم من چیزی جز خوبی از ایشان ندیدم. موقعی كه ایشان را اعزام كردند برای جبهه چون ایشان منقضی سال 56 بودند تقریبا ده روز بود رفته بودند كه برای مرخصی برگشتند خانه، دو روز در خانه بودند ان قدر اعصابش خراب بود كه به من می گفتند شما نمی دانید در انجا چه خبر است نشسته اید این جا و نمی دانید در انجا چه خبر است چه كسانی دارند به شهادت می رسند و چه كسانی از بین می روند.
بازگشت