Logo

صفحه اصلي > --- > خواندن روزنامه ممنوع/ طناب متكديان دور گردن قبرستان

خواندن روزنامه ممنوع/ طناب متكديان دور گردن قبرستان


16 مرداد 1390. نويسنده: Admin
خواندن روزنامه ممنوع/ طناب متكديان دور گردن قبرستان

« اينجا كسي با كسي حرفي نمي زنه، چشمهاش حرف زيادي داره، با چشمهاش تمامي كساني رو كه اونجا اومدن بدرقه مي كنه، ميره سراغ نفر بعدي تا روزش شب بشه ...»
اينجا همه آدما، مسئولان، كارمندان، خانواده هاي عزادار و حتي افرادي كه ديگه تو اين دنيا نيستند و فقط از دور دارن مراحل خداحافظي با دنيا رو نگاه مي كنن، يه حس غريبي دارن.

تو چشم هركسي كه نگاه مي كني، يه عالمه حرف نگفته داره، از غسال گرفته تا دختركي كه قراره تا چند دقيقه ديگه مادرشو براي آخرين بار در پوشش سفيدي ببينه.

از دور تمامي حركاتشو در نظر گرفته بودم. مي تونم تو چشماش بخونم كه الان چقدر دلگيره، همش با خودش مي گه چرا مادر من؟ اما از بدي هاي روزگار خبر نداره، خبر نداره كه ممكنه الان تو اون اتاق يه كودك هم سن و سال خودش اونجا باشه كه مادرش داره واسش گريه مي كنه.

تو يه طرف ديگه سالن پير و جوان، مرد و زن، همه و همه جلوي در اتاق معراج آقايان و خانمها ايستادن و منتظر تحويل عزيزشون هستند. امكان نداره كه اينجا باشي و اشكات سرازير نشه.

بعد از چند دقيقه نجواهاي عزاداران، مردي كه لباس سبز با چكمه هاي مشكي پوشيده است، صدا مي زند « خانواده مرحومه ...» كه ناگهان سيل عظيمي از جمعيت هجوم مي آورند جلوي كانالي كه در بالايش تابلوي «معراج بانوان» نصب شده است.

كودك ديگر طاقت دوري مادرش را ندارد، فرياد مي زند اما اينقدر بي آهنگ و صدايش خفه است كه كسي نمي شنود و در ميان صداي اطرافيانش گم مي شود...

سيل جمعيت نمي گذارد كه به مادرش نزديك شود، تمام دنيا جلوي چشمانش سياه مي شود، مادرش مي آيد،‌ لحظه وداع فرا رسيده است... به دنبال مادرش كه روي دستان جمعيت به سوي خانه ابديش در حركت است، مي دود‌ اما هرچه كه مي دود به مادرش نمي رسد...

جای عجیبی بود تا حالا چنين جایی نرفته بودم که همه جور آمدم اونجا بیان همه جور آدم از همه قشر. یکی می خواست برای آخرین بار باباشو ببینه یکی داد می زد یکی نگران این بود که عینکش به لباسش میاد یا نه. یکی سرش رو میزد به شیشه یکی نگران گره شالش بود که خدایی نکرده کج نشده باشه!! خیلیها نمی خواستن باور کنن عزیزی رو از دست دادن .

تو رفت و آمد خيليها یه چیزی رو می شد تو چهره شون دید اونم غم و اندوه بود یه حس مشترك و صمیمی بین آدما بود همه به هم دلداری می دادن، در كل جزو محدود صفهایی بود که کسی نمی خواست زودتر نوبتش بشه یا زرنگی کنه.

دم در غسالخانه حس خاصی داشتم اولین بارم نبود که به غسالخانه می رفتم ولی بارهای قبل از پشت شیشه دیده بودم حالا قرار بود برم داخل. برم و از نزديك با شغل سخت غسالي آشنا بشم.

پاهام رو به زور روي زمين مي كشيدم، بوي سدر و كافور را از چند قدمي ساختمان احساس كردم. بالاخره به درب ورودي پشت ساختمان غسالخانه كه مخصوص رفت و آمد غسالان بود، رسيديم، درب آهني نسبتا بزرگي داشت، چند نفري پشت درب منتظر بودند.

به داخل غسالخانه رفتيم، چند سكو، سه غسال و مابقي وسايل براي غسل و شستن ميت مشاهده مي شد، با تمام كنجكاويم سعي كردم كه زياد فضولي نكنم و دقت نداشته باشم. غسالان بدون توجه به حضور ما مشغول كار خود بودند و ميت را غسل مي دادند...

وقتي قرار شد كه براي مصاحبه با مسئول سازمان آرامستانها و بهشت سكينه (س) هماهنگی لازم انجام شود، به خودم قول دادم كه پرانرژي و محكم باشم و بتونم با تمام صحنه هايي كه اونجا مي بينم كنار بيام.

ساعت 9 صبح است و ما در محل سالن كنفرانس سازمان آرامستانهاي شهرداري كرج كه در بهشت سكينه(س) هستیم، پاي صحبت ها و درد دلهاي «علي فرجامي»، مديرعامل اين سازمان نشسته ايم.

در ابتدا از دغدغه هايش گفت، از تفاوت اين سازمان با ديگر ادارات، سفره دلش باز مي شود و از مردماني گفت كه به كاركنان اين سازمان و بهشت سكينه(س) جور ديگري نگاه مي كنند.
فرجامي گفت: به دليل اينكه تقريبا تمامي افرادي كه به اين سازمان و بهشت سكينه(س) مراجعه مي كنند، عزادار و داغدار هستند، خنديدن در اين محل ممنوع است.
وي ادامه داد: براي كارمندان اين مركز علاوه بر اينكه شغل سختي دارند،‌ خيلي از امورات معمولي كه ديگر كارمندان و پرسنل ادارات انجام مي دهند، ممنوع است، مانند خنديدن و روزنامه خواندن!
اين مسئول اظهار داشت: در واقع كارمندان بهشت سكينه (س) بايد با تمامي عزاداران و خانواده هاي داغدار ابراز همدردي كنند، به همين دليل روزنامه تنها در سرويس بين كارمندان توزيع مي شود.
مديرعامل سازمان آرامستانهاي شهرداري كرج افزود: به دليل سختي كار و تكريم ارباب رجوع، در تمامي ساعات شبانه روز به صورت شيفت افرادي حضور دارند كه به امور شهروندان رسيدگي كنند، حتي در روزهايي مانند عاشورا و ايام نوروز نيز اين سازمان و بهشت سكينه(س) تعطيل نيست.
فرجامي در ادامه گفت:‌ برخي از خانواده هاي عزادار زماني كه به اين سازمان و بهشت سكينه(س) مراجعه مي كنند، در حد نامطلوبي با كارمندان مركز رفتار مي كنند.
وي اظهار داشت: در واقع آنها مقصر اصلي مرگ عزيزانشان را كارمندان آرامستان مي دانند، كه به كرات اتفاق افتاده است كه با غسالان جر و بحث مي كنند اما در اين مواقع تنها اقدامي كه سوي كارمندان انجام مي شود، همدردي با عزاداران است.
اين مسئول افزود: در حال حاضر يكي از مشكلات آرامستانها، وجود متكديان بر سر مزار افراد است كه باعث بروز مشكلاتي در اين زمينه شده است.
مديرعامل سازمان آرامستانهاي شهرداري كرج بيان كرد: اين افراد در برگزاري مراسم ترحيم و خاكسپاري افراد اختلال ايجاد مي كنند كه باعث شكايت خانواده هاي عزادار شده است.
فرجامي افزود: در اين زمينه با همكاري كنترل و نظارت و خدمات شهري شهرداري و كلانتري اقداماتي در آينده اي نزديك انجام مي شود تا اين افراد ساماندهي شوند.
وي به يكي ديگر از مشكلات اين مركز اشاره كرد و گفت: وقتي يكي از وسايل برقي در بهشت سكينه(س) به خصوص يخچال هاي نگهداري اجساد خراب مي شود، اكثر تعميركاران براي سرويس وسايل تعلل مي كنند و بهانه هاي مختلفي را براي عدم حضور در محل اعلام مي كنند.
اين مسئول افزود: در واقع هر فردي حاضر به تعمير وسايل اين مركز نيست و كه در اين زمينه افراد بايد ديد خود را تغيير دهند.
وقتي اين بازديد تموم شد، نگاه من نسبت به غسالخانه، غسالان و در مجموع بخش هاي مختلف آرامستان از عوض شد،حالا مي دونم كه دغدغه هاي اونا چيه، مردم چطوري بايد با كساني كه عزيزانشون رو به خونه ابدي بدرقه مي كنند، رفتار كنند، ديگه وقتي كه بخوام براي بار ديگري وارد غسالخانه بشم ترس تمام وجودم رو فرا نمي گيره...
تو دلم فكر مي كردم كاش مي شد تموم آدمايي كه فكر مي كنن آخرتي نيست و دل به اين دنيا بستن، یه بازديد اين طوري داشته باشن،‌ آن زمان به معني اين پند و نصيحت شاعر پي مي برد كه مي گويد:

"نردبان اين جهان ما و مني است/ عاقبت اين نردبان افتادني است
لاجرم هركس كه بالاتر نشست/ استخوانش سخت تر بايد شكست"



منبع : پايگاه مديريت شهري کرج
بازگشت