انار ما : پسرم حمزه ناراحتی تنفسی داشت و خیلی حالش بد بود. شب شهید را خواب دیدم گفتم خیلی ناراحت حمزه هستم. هرچه او را دکتر می برم خوب نمی شود. گفت این کپسول را به او بده بخورد خوب می شود که من هم دفعه آخر که او را یزد بردم دکتر نسخه ای را که نوشت وقتی داروها را گرفتم دیدم همان کپسولی است که شهید به من داده بود. از آن موقع به بعد حال فرزندم رو به بهبودی رفت . همسایه ای داریم که غده ای در شکم داشت و می بایست چند روز دیگر عمل کند که متوسل می شود به علی اکبر. شب خواب می بیند که توسط سید عمل شده است. صبح ک ...