Logo

صفحه اصلي > گزارش > سهم اندک مشکین‌دشتی‌ها از توسعه

سهم اندک مشکین‌دشتی‌ها از توسعه


26 آذر 1394. نويسنده: monshi
سهم اندک مشکین‌دشتی‌ها از توسعه


اینجا بیمارستان نداره چند شب پیش کم مونده بود بچه‌م روي دستم تلف بشه. خب مگه ما آدم نیستیم؟ به مسئولین خبر بدید که یه عده هم اینجا دارند زندگی می‌کنند و از جنس خودتون هستند بهشون بگید ما هم آدمیم.
مشکین‌دشت یکی از شهرهای تابع شهرستان فردیس است که در جنوب استان البرز و در فاصله 30کیلومتری از پایتخت و 8کیلومتری شهرستان کرج واقع شده‌است. این شهر در حدود 68000 نفر جمعیت دارد. مشکین‌دشت از آب کافی و زمین‌های حاصل‌خیز کشاورزی برخوردار بوده و در حال حاضر 630 هکتار زمین مزروعی در غالب باغات میوه و 1800هکتار زمين کشاورزی در سطح آن واقع است. مشکین‌دشت از شمال به منطقه 2کرج، از جنوب به شهرستان ملارد و از شرق به منطقه 3و10فردیس و از غرب با محمد‌شهر همسایه است. وقتي راهي خيابان‌هاي مشکین‌دشت یا همان مشکین‌آباد سابق شدم نسبت به سال‌های گذشته در زمینه‌ شهرسازی تغییرات فراوانی را شاهد بودم؛ از ورودی و فضای سبز این دشت یا آبادی گرفته تا ظواهر مردمان این منطقه. "آقا نجات" که از قدیمیان مشکین‌دشت است می‌گوید: "ما 37ساله اینجا زندگی می‌کنیم اینجا اینطور نبوده، همه‌اش زمین‌های کشاورزی بوده و تمام مردمان اینجا کشاورز و کارگر بوده‌اند." وارد خیابان شهید هدایت‌کار می‌شوم؛ اکثر اسم‌ها اینجا به اختصار تلفظ می‌شود. پسر جوانی که روی موتور در حال تاخت و تاز خود است، دوستش را با اسم مختصر "فری" صدا می‌کند تا در مورد مشكلات منطقه گپ و گفتي داشته باشيم. فریدون می‌گوید: "ما اینجا سینما نداریم و مجبوریم کنار خیابون یا کنار مدرسه امیرالمومنین بایستیم و فیلم‌های زنده نگاه کنیم یا ملت فیلم‌های ما را نگاه کنند. می‌خندد، به موتورش گازی می‌دهد و می‌رود." خانمي چادری نزدیک می‌شود و سفره‌ دلش را برایم پهن مي‌کند: "مشکین‌دشت پر شده از معتاد و موادفروش! بچه‌هام دارن بزرگ می‌شن، بخدا به هر دري مي‌زنم تا از اینجا برم و یه‌جای دیگه زندگي كنم. اینجا جای بچه تربیت کردن و بزرگ کردن نیست، شوهرم توی همین خراب شده معتاد شیشه شد و مُرد." کمی آنطرف‌تر سالن ورزشی شهدا را در نبش سه‌راهی می‌توان دید که در کنار قبرستان بنا شده است. پسر جوانی به نام "حمید" از سالن خارج می‌شود. از او در مورد مشکین‌دشت سوال می‌کنم و در جواب می‌گويد: "ما اینجا دانشگاهی نداریم. هرروز در چارچوبي كه به ما تحمیل مي‌شود مجبوريم زندگي كنيم. يك روز در قاب كرج مي‌رويم، يك روز زير نقشي كه از فرديس بر ما تحميل مي‌شود، كمي دورتر هم زير فرمان تهران بوديم. البته سلسله مراتب شهري-استاني را همه مي‌دانيم اما مهم ميزان اعتباراتي ا‌ست كه بايد به زيرمجموعه‌ها تزريق شود كه متاسفانه مشكين‌دشت هميشه بي‌بهره بوده است و همين جابجايي‌ها به ثبات برنامه‌ريزي‌ آسيب مي‌زند و درواقع هیچ ثباتی نمی‌توانیم داشته باشیم." مادری در حال خارج شدن از قبرستان می‌گوید: "شوهرم فوت شد، اینجا پیش بقیه فامیل‌هامون دفنش کردیم. قبل از عید هم پسرم تصادف اما هرکاری کردیم اینجا کنار بقیه امواتمان خاکش کنیم نگذاشتن که نگذاشتن و گفتند باید در قبرستان جدید که اسمش را بهشت فاطمه گذاشته‌اند باید دفن شود من هم هر روز نمی‌توانم به آنجا بروم و وقتی هم که می‌روم بوی مرغ‌داری‌ها آنقدر اذیتم می‌کند که باید تا سه روز خونه‌گیر بشم." پیرمردی به اسم حاج فضلی با عصایش به من می‌زند و می‌گوید: "آقا زمین‌های ما رو 12سال است که شهرداری به اسم ساختن فضای سبز گرفته ولی نه پولش را به ما می‌دهند نه زمین‌هایمان را، هر روز بچه‌هایم از من ارثیه می‌خواهند ولی تمام دار و ندار من همان3000متر زمین آنجا بود که الان دیگر آن هم نیست حالا من ماندم با بچه‌هایی که هر روز آرزوی مرگم را دارند. توی این شهر که هیچکس جوابگوی من نیست، شما را به این ریش سفیدم قسم می‌دهم تا تکلیف زمین‌های طاق نصرت یا همان زمین‌های حسینی را پیگیری کنید." خانم جوانی که دست کودکش را گرفته می‌گوید: "اینجا بیمارستان نداره چند شب پیش کم مونده بود بچه‌م روي دستم تلف بشه. خب مگه ما آدم نیستیم؟ به مسئولین خبر بدید که یه عده هم اینجا دارند زندگی می‌کنند و از جنس خودتون هستند بهشون بگید ما هم آدمیم." مدرسه‌ها تعطیل شده است، خانم جوان برای کودکش دنبال بیمارستان، فری و دوست جوانش در حال تک‌چرخ زدن، آقانجات به دنبال پیگیری اصالتش در این شهر و در آن دورتر پیرزنی که دارد به سمت قبرستان جدید شهر می‌رود. آنچه بر مشكين دشت به نقل از مردماني كه با گوشت و پوست و استخوان مصائب محروميت را مي‌كشند، مي‌گذرد در نقاط ديگر استان البرز كه تحت لواي مناطق كم‌برخوردار در حال ممر و معاشند نيز وجود دارد؛ مناطقي كه در دورترين شعاع خدمات شهري، تخصيص بودجه و نيز فقدان عدالت در توزيع امكانات برقرارند. هركدام از اين مناطق در مورد و مواردي با يكديگر اختلاف دارند و بي‌شك نيازشان به تمركز و ارتقاي سرانه‌اي و امكاني، حياتي‌تر است؛ منطقه‌اي نيازمند خدمات شهري‌ است، ديگري به اجراي پروژه‌هاي راه و معابر و ديگري به رسيدگي به فضاي سبزش و... محتاج است اما گشتي در اين مناطق بي‌شك ما را در كانوني به همگرايي مي‌رساند و آن عدم توجه به اعتلاي فرهنگي منطقه است. اكثر مناطق كم برخوردار در كنار مسائل مربوط به بهداشت و درمان چشم‌براه اجراي پرو‍ژه‌هاي عمراني در محور عملياتي كردن فرهنگ و هنرند؛ ساخت سينما، كتابخانه، فرهنگسرا، ورزشگاه و... و نبايد از نظر دور داشت كه البرز زماني به افقي روشن در توسعه‌ پايدار خواهد رسيد كه به اين امر توجه ويژه داشته و صداي مردم را بشنود.





منبع: تابناک
بازگشت