دفاع مقدس وطن را در قبال یورش دشمنان بیمه کرد
سپیدارآنلاین: گروه گفتگو
بین سکوت و خلوت اتاق امروز آقای نماینده در شورای شهر، با فضایی که سی سال پیش در آن شور و هیجان، ترس و شجاعت، همدلی و صداقت را تجربه کرده، فرسنگ ها فاصله است؛ عضو پزشک شورای شهر کرج که 17 سالگی اش را با حضور در مناطق جنگی سپری کرده است،.
برای امروزش تنها یک هدف دارد و آن ایفای نقشی است که در آن احساس مفید بودن به حال خود و جامعه اش را داشته باشد؛ حتی اگر حال و هوای دنیای اطرافش در امروز و گذشته، بسیار متفاوت باشد. در آستانه فرا رسیدن تاریخی که در ذهن بسیاری از مردم ایران زمین در سال 63 با صدای پرواز هواپیماها و بمب افکن ها ثبت شده است، سراغ یکی از اعضای رزمنده و جانباز در پارلمان تصمیم گیر محلی رفتیم که سابقه حضور توامان او، پدر و برادرش در جبهه های حق علیه باطل، شهادت بزرگمرد سال های زندگی یعنی پدرش را و جراحت هایی در سر و پاهایش به همراه داشت. محمدصادق باغستانی در گفتگویی که در روزهای تعطیلات شورا انجام شد، دقایقی پاسخگوی خبرنگار پایگاه خبری مدیریت شهری کرج بود.
دکتر، چه اتفاقی باعث شد راهی جبهه شوید؛ جو حاکم بر محیط و یا تصمیمی درونی و اعتقادی؟ آیا جبهه رفتن آن روزها نوعی پُز محسوب می شد؟
در آن روزها فضای حاکم بر جامعه، جو جنگ و دفاع از کشور بود و همه جوان ها علاقمند به حضور در این عرصه و مقاومت برابر دشمنی بودند که خاک کشور را مورد هجوم قرار داده بود. اما واقعیت این است که در شرایط بحران و خطر فرصتی برای پُز دادن نیست و اگر این حرکت با پشتوانه اعتقادی و ایمانی همراه نبود، مطمئن باشید چنین حرکت بزرگ و مقاومت ارزشمندی برابر دشمن هرگز رخ نمی داد. چرا که فضای دو کشور در حال جنگ به راستی نابرابر و غیرعادلانه بود و وقوع این نتیجه و پیروزی ایران در مقابل عراق، جز با همین ایثارگری ها و نگاه های اعتقادی و باورهای محکم رزمندگان شکل نمی گرفت.
اعزام شما از کجا و به کدام گردان بود؟
من در 17 سالگی از کرج به سمت پادگان دوکوهه اعزام شدم و به عضویت لشکر 27 محمد رسول الله(ص) که به صورت مشترک با لشکر 10 حضرت سیدالشهدا(ع) در این مکان حضور داشتند، درآمدم. البته آن زمان لشکر حضرت سیدالشهدا(ع) تیپ بود و با لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در منطقه دوکوهه مستقر شده بودند. اولین عملیاتی که من در آن حضور داشتم، بدر بود. بعد از آن در گردان حضرت علی اکبر(ع) که از گردان های فعال و خط شکن جبهه در لشکر 10 حضرت سیدالشهدا(ع) بود به عملیات نصر 4، بیت المقدس 2، والفجر 8 و کربلای 5 اعزام شدم.
چه فعالیتی در گردان داشتید؟
من در قسمت فرهنگی گردان بودم و بعد از آن به حوزه مخابرات رفتم. واحد فرهنگی گردان دستورات معاونت فرهنگی لشکر از جمله برگزاری نماز جماعت، برپایی مسابقات فرهنگی و همچنین برنامه ریزی تحصیل رزمندگان را اجرا می کرد.
برنامه ریزی تحصیلی رزمندگان چه بود؟
یکی از بهترین اقداماتی که در جریان دفاع مقدس و میان رزمندگان جریان داشت، ایجاد مجتمع رزمندگان بود. در این مجتمع ها با همکاری آموزش و پرورش، معلمان و مدرسان بسیجی و علاقمند به تدریس در جبهه حضور پیدا کرده و به تدریس رزمندگان می پرداختند. به واسطه بودن این افراد، دروس به رزمندگان تدریس شده و امتحان گرفته می شد. حتی در خط مقدم هم غیر از مواقع عملیاتی، این تدریس و تحصیل اتفاق می افتاد و بسیاری از رزمندگان از همین فرصت برای ادامه تحصیل خود استفاده می کردند.
شما هم در همین فضا تحصیل کردید؟
پدر من یکی از پیگیرترین افراد در خصوص موضوعات درسی من و خواهران و برادرانم بود به همین دلیل من بیشتر اوقات، بعد از عملیات به کرج می آمدم و در دبیرستان دهخدا که یکی از قدیمی ترین مراکز تحصیلی شهر است، امتحان می دادم. سال 67 برغم قبولی در دانشگاه مشهد هم با توجه به ضرورتی که در جامعه احساس می شد، در عملیات بیت المقدس حضور پیدا کردم.
مجروحیت تان یادگار کدام جنگ است؟
در عملیات والفجر 8 در جزیره ام الرصاص نزدیکی جزیره مجنون از ناحیه پا و سر مجروح شدم و حدود 45 روز در بیمارستان بستری شدم.
چه چیزی باعث شد بعد از مجروحیت باز هم درد و خطر را به جان بخرید و به جبهه بروید؟
بخش اعظم این انتخاب برای حضور در جبهه، به باورهایی بر می گشت که در خانواده ها به فرزندان منتقل شده بود. در ایام جنگ بودند بسیاری از افراد که بعد از جراحت با دست و پاهای قطع شده حضور پیدا کرده و اتفاقا فرماندهی رزمندگان را به عهده داشتند که کاری بسیار سخت و طاقت فرسا و پرخطر بود. در جنگ هشت ساله دفاع مقدس، ایستادگی ما در قبال یورش دشمن به خاک وطن مطرح بود و علاوه بر حس وطن دوستی، ارزش های دینی و فرهنگی ما اجازه نمی داد تا در چنین برهه ای کشور را به حال خود رها کنیم. یک لحظه تصور کنید اگر رزمندگان در ایام دفاع مقدس، با این حجم عظیم ایثارگری و شجاعت، حضور نمی یافتند، الان کشور در چه شرایطی قرار داشت! کشورهایی که هم اکنون مورد تهاجم قرار گرفته و آسیب دیده اند، نمونه خوبی از این موضوع هستند. برای مثال اگر در عراق همین حجم از ایستادگی و مقاومت رخ می داد هم اکنون مورد حمله داعش و این میزان از ناامنی قرار نمی گرفت. در ترکیه هم اوضاع بر همین منوال است. این در حالی است که به راستی دفاع مقدس و مقاومت مردم ایران برابر حمله دشمن، کشور ما را در قبال دشمنان بیمه و واکسینه کرد طوری که استقلال، آرامش و امنیت ایران قابل مقایسه با دیگر کشورهای منطقه از حیث تهاجم دشمنان و استکبار نیست.
با توجه به وضعیت کشور در دوره کنونی، اگر باز هم جنگی رخ دهد در آن شرکت خواهید کرد؟
البته وضعیت کشور صد در صد مطلوب و منطبق با انتظارات کسانی که در ایام دفاع مقدس به مبارزه و ایستادگی با دشمن پرداختند، نیست، با این حال همه ما اساس، استقلال و آزادی کشورمان را دوست داریم و حاضر به رها کردن آن نیستیم. بنابراین به طور قطع در صورتی که دشمن مجدد این جسارت را به خود بدهد که به خاک ایران یورش بیاورد، حضور پیدا می کنم.
فکر می کنید تربیت امروزی جوانان ما هم به گونه ای بوده است که اگر جنگی رخ دهد این قشر با همان شور و حال به جبهه های مقابله با دشمن برود؟
حقیقت این است که خانواده ها در دوره حاضر، آن وقت و انرژی لازم را برای تربیت خانوادگی و شخصیتی فرزندان شان صرف نمی کنند. می توان اینطور گفت که امروز بیشتر والدین به تحصیل فرزندان بیش از تربیت اجتماعی و اخلاقی و اعتقادی شان اهمیت می دهند و این توجه قشر جوان به مسائل جامعه و آمادگی آنان برای مقابله با چنین شرایطی را کم کرده است. تلاش، عملکرد و حضور بخش های مختلف همچون پایگاه های بسیج، مساجد، مراکز دینی و نظایر آن نیز در گذشته پررنگ تر از امروز بود و بیشتر نگاه افراد جامعه به این عرصه معطوف بود. با این حال این مدرکی بر عدم حمایت قشر جوان و نوجوان امروز از آرمان های کشور نیست. هنوز هستند جوانان، مردان و زنانی که پای اعتقادات خود تا سوریه و فلسطین و عراق می روند و از حریم اسلام در هر کجا دفاع می کنند.
آیا جنگ قدرت در زمان جنگ هم بین مسئولان و فرماندهان وجود داشت یا این آفت بعد از دفاع مقدس دامن برخی مسئولان کشور ما را گرفته؟
در جبهه قدرت نمایی بود اما آنچه افراد و قدرت شان را از یکدیگر متمایز می کرد، توانمندی، دانش واقعی و اخلاص آنان بود. در واقع قدرت آنها به این ویژگی های شان بود و هر کس بیشترین تلاش و اخلاص را داشت، مسئولیت به عهده می گرفت. چه بسا بسیاری از رزمندگان از مسئولیت فرار می کردند. با این توصیفات فضای امروز جامعه ما با فضای جبهه و جنگ بسیار متفاوت شده است؛ خاستگاه ها و خواسته ها متنوع شده به طوری که امروزه یکی از تاکیدات رهبر معظم انقلاب بر عدم مقام پرستی و منفعت طلبی بخصوص بین مسئولان استوار است. در جبهه فضای همدلی و یکرنگی به معنای واقعی وجود داشت و همین باعث دلگرمی و علاقمندی رزمندگان به حضور در جبهه ها می شد؛ اوج جلوه گری همدلی و همزبانی را می شد در فضای جبهه ها دید به طوری که همه در راستای یک هدف تلاش می کردند. در واقع ارتقای جامعه فقط با رشد انسان ها و تعالی روح آنها اتفاق می افتد که به نظر می رسد رهبر معظم با همین دیدگاه امسال را به نام همدلی و همزبانی نامگذاری کردند و به راستی یکی از نیازهای امروز جامعه ما توسعه همین نگاه است.
اهدافی که در زمان جنگ، به خاطر آنها در مقابل دشمن ایستادید، محقق شد؟
شاید جنگ آثار زیانباری به همراه داشت و خیلی از اهداف هنوز محقق نشده است؛ اما خیلی از استعدادها هم در این ایام شکوفا شد که یکی از آنها اعتماد به نفس جامعه برای ایستادگی روی پای خودش بود. در عین حال که در جبهه، بسیاری به شهادت رسیدند، خیلی از افراد توانمند و مستعد توانستند بروز و ظهور پیدا کنند. در نظر بگیرید در حالی که جوانان ما امروز با سنین بالاتر از 30 هنوز از تشکیل خانواده هراس دارند، جوان 21 ساله آن ایام فرماندهی یک لشکر، تیپ یا گردان را به عهده داشت.
آیا از عملکرد خودتان و شورای اسلامی شهر کرج در دوره چهارم رضایت دارید؟
از عملکرد خودم نه، اما شورا اقدامات و خدمات خوبی را صورت داده؛ برای مثال در حوزه بهداشت و درمان، اجتماعی، ورزشی و قسمت های متنوع دیگر شهری فعالیت های خوبی صورت گرفته است. اما با توجه به وقت و انرژی صرف شده به نظر می رسد سرعت اندکی کند است که ضروری است این سرعت را افزایش دهیم.
به عنوان پرسش پایانی: غایت هدف تان از زندگی چیست؟
کوتاه و مختصر: مفید بودن!