صفحه اصلي > فرهنگی > اشک ستاره ها و آفتاب هشتم در نشست کتاب خوان کتابخانه شهید ثالث معرفی شدند
اشک ستاره ها و آفتاب هشتم در نشست کتاب خوان کتابخانه شهید ثالث معرفی شدند28 اردیبهشت 1395. نويسنده: monshi |
اشک ستاره ها و آفتاب هشتم ، سنگ یاران غار و مورچه و حضرت سلیمان، فیل و ابرهه و شتر خدا کتابهایی بودند که در نشست کتاب خوان در کتابخانه شهید ثالث شهرجدید هشتگرد برای حاضرین معرفی شدند. اشک ستاره ها و آفتاب هشتم ، سنگ یاران غار و مورچه و حضرت سلیمان، فیل و ابرهه و شتر خدا کتابهایی بودند که در نشست کتاب خوان در کتابخانه شهید ثالث شهرجدید هشتگرد برای حاضرین معرفی شدند. سحر چراغی در این باره گفت: کتابخانه شهید ثالث یک شنبه 26 اردیبهشت میزبان دانش آموزان مقاطع ابتدایی مدرسه دخترانه فضیلت و مدیریت مدرسه سرکار خانم امیر نژاد بودند که با استقبال مربیان روبرو شد. رییس کتابخانه شهید ثالث شهر جدید هشتگرد درادامه گفت: در این جلسه از حضور سرکار خانم امیر نژاد مدیر مدرسه فضیلت بهره مند شدیم و ایشان نیز با تشکر از تدارک اینگونه برنامه ها جهت آشنایی و علاقمند کردن دانش آموزان از بدو ورود به مدارس و اهمیت کتاب و کتابخوانی صحبت هایی برای داشن آموزان داشتند و عنوان کردند که ما متولیان فرهنگی همچون کتابخانه های عمومی برای ارتقاء فرهنگ مطالعه از زیر ساخت های آموزشی باید بهره ببریم. چراغی افزود: بازخورد سلسله نشست های کتابخوان در مدارس سطح شهرستان کاملا ملموس است و بدین بهانه مدارس و حتی خود خانواده های دانش آموزان به برگزاری چنین جلساتی در خانواده روی آورده اند. در ادامه 6 نفر از دانش آموزان به ارائه 6 کتاب پرداختند که به شرح ذیل می باشد: کتاب اشک ستاره ها نویسنده: صابر امامی/ ارائه شده توسط سپیده ابراهیمی این کتاب خلاصه نامه زندگی امام حسین (ع) را توصیف کرده بود من از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم این کتاب حاکی از پاکی امام حسین در دوران کودکی و سادگی زندگی ایشان و ستارگانی که همیشه وی را میدیدند و لذت میبردند و درمقابل یزدید که انسان ناپاکی بود که همه را آزرده می کرد. حسین بزرگ شد و ستاره ها شاهد جوان شدن وی بودند تا اینکه به خواسته های یزید تن درنداد و جنگی در گرفت و در صحرای کربلا شهید شد ستارگان از آن روز تا به امروز هر روز به صحراها و کوهستان ها و جنگل ها چشم می دوزند و بی اختیار غمگین می شوند و قطره قطره اشک میریزند.قطره های طلا اشک های نور کتاب سنگ یاران غار نویسنده: محمدرضا سرشار/ ارائه شده توسط مهنا غلامی قطیر از سگان امیر شهر اقسوس مردی بسیار نیکوکار و با ایمان بود. پس از مرگ امیر، شیطان بر مردم چیره شد و میان آنها بر سر جانشینی امیر جدایی انداخت. در این هنگام یکی از شاهان رومی به نام «دقیانوس» که بسیار ستمگر بود، به شهر حمله کرد و بر مردم مسلط شد. او مردم را به کفر و سرکشی در برابر خدا کشاند و از آنها خواست که او را عبادت کنند. مردم هم به جای آن که به خدای توانا پناه ببرند تا آنان را از دست آن ستمگر نجات دهد، خواری پرستش و اطاعت از دقیانوس را پذیرفتند. در این میان قطمیر، به همراه شش مرد ـ که از نیکان شهر اقسوس و وزیران امیر بودند ـ و چوپان با ایمان امیر به قصد ترک شهر در غاری پناه گرفتند. آنها همگی ایمانشان را مخفی نگه داشته و به عبادت دقیانوس تظاهر کرده بودند. در غار همگی مشغول دعا و نماز شدند و به خواب فرو رفتند. پس از سیصد و نه سال آنها از خواب بیدار شدند؛ بیآن که خود از این معجزه اطلاع داشته باشند. در این مدت همهچیز تغییر کرده بود و امیری با ایمان بر شهر حاکم بود. امیر دستور داد که آنان را با جلال و شکوه، به دربار بیاورند؛ و آنها را وزیران خود کرد. برای قطیر هم در باغ قصر، زیبایی ساختند و او با عزت و احترام در آن سکنی گزید. و این به آن معناست که خداوند قادر است هر کاری را انجام دهد. و هرچقدر که آن کار غیر ممکن باشد برای خداوند ممکن است و این باعث می شود تا اعتقاد ما محکم تر گردد. کتاب فیل و ابرهه نویسنده: عبدالودود امین/ ارائه شده توسط مبینا ملت دوست قصه از زبان فیلی تربیت شده است که اسیر چند مرد سیاه پوست شده و قصد دارند تا فیل را رام کنند و به مکه ببرند نقل میگردد. او با سربازانی کارشان رام کردن آنهاست. روزی سردار سربازان بر پشت فیل داستان مینشیند و با سپاه خود قصد حمله به خانهی کعبه را دارد. فیل قصه با دیدن خانهی کعبه از جای خود تکان نمیخورد و فرمان حرکت را نشنیده میگیرد و شلّاق و نیزه را تحمّل میکند. طوفانی به پا شده، پرندگانی با سنگ ریزه سپاه اَبرَهه را نابود میسازند…این داستان بسیار جالب بود چرا که حتی حیوانات نیز حاضر نمس شدند خانه خدا را خراب کنند و تمامی اینها به خوایست خدا صورت میگرفت و این که ظلم هیچگاه پایدارنمی ماند. کتاب شتر خدا نویسنده: عبدالودود امین ارائه شده توسط الهه ناصردهقان هیچ کس نمیتواند جای خدای مهربان را بگیرد داستان از جزیره عرب آغاز می شود که قومی در آن زندگی می کنند به نام قوم عاد این قوم از خدا غافل بوده و پیامبران خدا را از خود می راندند.و خداوند آنان را نابود کرد و قوم ثروتمند ثمود که غرق ثروت بودند به انجا امدند حضرت صالح تلاش کرد تا آنان را به خداپرستی هدایت کند اما نپذیرفتند ولی گروهی چون معجزه بیرون آمدن شتر از یک کوه سخت را دیدند به خدا و پیامبرش ایمان آوردند و این به این معناست که خداوند قادر مطلق است . کتاب مورچه و حضرت سلیمان نویسنده: عبدالودود امین / ارائه شده توسط روژین معدن پیشه این کتاب در مورد حضرت سلیمان و مورچه هاست و قحطی و بیغذایی مورچه ها که ملکه آنان بانو را مجبور کرد تا مانا را همراه مورچه هابه سفری و به جای دیگری برود ومانا باتوکل به خدا و این نصیحت ملکه که خدا باماست و پرهیزگاران عاقبت به خیر می شوند حرکت نمود. بعد از چند روز به سرزمینی زیبا رسیدند و همه انجا را برای سرزمین خود برگزیدند. اما مانا حاضر نبود پادشاهی آنان را بپذیردو نگران بود که مبادا در آینده ناخواسته به مورچه ای ستم شود یک روز مرد بزرگ و نورانی دید که همان حضرت سلیمان بود و به همه مورچه ها دستور داد تا به لانه هایشان بروندتا سلیمان و همراهانش مورچه ها را لگد نکنند. حضرت سلیمان به مورچه گفت چرا دوستانت را از من ترساندی من به کسی ظلم نمیکنم و مانا گفت ای سلیمان رسیدم زیبایی و عظمت تو را ببینند و به جای خدا تو را پرستش کنند سلیمان از زیرکی و حاضرجوابی مورچه خوشش آمد و گفت خداوند از این که مسئولییت اداره مورچه ها را نپذیرفنی از ناراحجت می گردد. و مانا را از این تردید نجات داد. تا مهاجرت کنند.نتیجه داستان این است که حتی حیوانات نیز خدا را عبادت میکنند و عظمت او را دریافته اند پس ما انسانها نیز باید سپاسگذار نعمتهای خدا باشیم و فقط او را پرستش کنیم. کتاب آفتاب هشتم نویسنده:مهدی وحیدی صدر/ ارائه شده توسط هستی تکزارع داستان زندگی امام رضا که در زندگی سختی بسیار کشید پدرش به شهادت رسیدند و سرپرستی خانه و سپس امامت و مسولیت مومنان برعهده ایشان بود و باوجود سن کم عهده دار مسولیت ها شدند. و زمانی که گروهی با امام مخالفت کردند خواهر ایشان از امام حمایت کردندو بانویی پاک و مهربان بود که ما باید ایشان را الگوی خود قراردهیم.و پس از دوری ایشان ازخواهرش اما همچنان به برادر و امامت ایشان پایبند بودند. و مشکلات وی را از پای ننداخت. بازگشت |